|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
بخش عفاف و حجاب وبگاه کانون فرهنگی تبلیغی مردمی طه
به حجاب اعتقاد نداشتم، نه من و نه هیچکدوم از اطرافیانم. نماز هم نمیخوندیم. اوایل زندگی ساده ای داشتیم، همه ی ما. ساده، مهربون، صمیمی، خاکی... اما با گذشت زمان آدما عوض میشن. پول که وارد زندگی ما شد، همه چیز تغییر کرد. اونقدر سقوط كرديم كه مهمونی هامون بدون نوشیدنی های الکلی و رقص برپا نمیشد. یا اگه یه مهمونی بدون این ویژگی ها بود اصلا خوش نمیگذشت!
در مجالس خودمونی که فقط اقوام بودیم بلوز و شلوار میپوشیدم. یکی دو دفعه هم توی مراسم های خاص پیراهن و کت و دامن پوشیدم ولی دیگه نه. لباس های دخترونه دوست نداشتم. بدون هیچ اعتقاد دینی، خیلی متفاوت با اطرافیانم فکر میکردم. موقع بیرون رفتن ظاهر ساده ای داشتم و آرایش نمیکردم. مانتوهای کوتاه نمیپوشیدم و همیشه با دوستام درگیری داشتم چون شالمو عقب نمیکشیدم. این طرز فکر از همون اول توی وجودم بود: کاری رو انجام نمیدم، اگه انجام دادم بصورت کامل انجام میدم. درسته که حجاب رو قبول نداشتم ولی رعایت پوشش رو یه قانون اجتماعی میدونستم و قوانین برای رعایت نظم باید رعایت بشن.
برای مشاهده کامل متن به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
:: موضوعات مرتبط:
عفاف و حجاب ,
داستان عفاف و حجاب ,
,
:: برچسبها:
دليلي براي چادري نشدن نديدم ,
داستان عفاف و حجاب ,
حیا ,
عفاف و حجاب ,
حجاب فاطمی ,
حجاب صحیح ,
حجاب اسلامی ,
سوالاتی درباره حجاب ,
داستان های حجاب ,
داستان های کوتاه عفاف و حجاب ,
داستانهای عفاف و حجاب ,
داستان های زیبا در مورد عفاف و حجاب ,
عفت ,
مرواریدی در صدف ,
:: بازدید از این مطلب : 1709
تاریخ انتشار : پنج شنبه 22 آبان 1393 |
نظرات ()
|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
امیر المؤ منین علیه السلام مى فرماید: من و عده اى از اصحاب نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله بودیم ، آن حضرت فرمود: بهترین ویژگى زنان چیست ؟ هیچیک از ما نتوانستیم جواب دهیم تا اینکه جلسه به پایان رسید و از یکدیگر جدا شویم . من بسوى فاطمه علیها السلام رفتم و از سوالى که پیامبر صلى اللّه علیه و آله از ما پرسیده بود او را مطلع کردم و گفتم کسى از ما نتوانست به آن پاسخ دهد. فاطمه علیها السلام فرمود: ولى من جواب آن را مى دانم ، بهترین ویژگى زنان این است که به مردها نگاه نکنند و مردها آنان را نبینند. نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله رفتم و عرض کردم : اى رسول خدا! شما سوال کردید چه چیزى براى زنان بهتر است . بهترین صفت زنان این است که به مردها نگاه نکنند و مردها آنها را نبینند. پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: تو وقتى نزد من بودى جواب آن را نمى دانستى چه کسى جواب سوال را به تو آموخت ؟ عرض کرد: فاطمه . پیامبر صلى اللّه علیه و آله شگفت زده شد و فرمود: براستى که فاطمه پاره تن من است . بنابر گفته فاطمه علیها السلام زن باید پوشش کامل خود را مراعات کند تا نامحرم او را نبینند و خود از نگاه به نامحرم بپرهیزد تا عفت و سلامت او محفوظ بماند.
منبع:جنگ و زن
:: موضوعات مرتبط:
عفاف و حجاب ,
پرسش و پاسخ عفاف و حجاب ,
,
:: برچسبها:
حجاب ,
عفاف و حجاب ,
حجاب فاطمی ,
حجاب صحیح ,
حجاب اسلامی ,
سوالاتی درباره حجاب ,
داستان های حجاب ,
داستان های کوتاه عفاف و حجاب ,
داستانهای عفاف و حجاب ,
داستان های زیبا در مورد عفاف و حجاب ,
عفت ,
مرواریدی در صدف ,
درباره عفاف و حجاب ,
پرسش و پاسخ در مورد عفاف و حجاب ,
:: بازدید از این مطلب : 2755
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 فروردين 1393 |
نظرات ()
|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
آورده اند كه وقتي مردي بود خيّاط ــ درعفاف و صلاح؛ و زني داشتعفيفه، مستوره، و با جمال و كمال، و هرگز خيانتي از وي ظاهر نگشته بود.
روزي زن در پيش شوهر خود نشسته بود، و زبان به تطاول گشاده، و به سبيل ِمنّت ياد مي كرد كه: " تو قدر عفاف من چه داني و قيمت صلاح من چه شناسي، كه من در صلاح زبيدۀ وقت و رابعه عهدم ".
مرد گفت:" راست مي گويي، امّا عفاف تو به نتيجه عفاف من است. چون من در حضرت آفريدگار راست باشم، او تو را در عصمت بدارد".
زن را خشم آمد، گفت:" هيچ كس زن را نگاه نتواند داشت، و اگر مرا وسيلت صلاح و عفّت نيستي، هر چه خواستمي بكردمي.
مرد گفت:" تو را اجازت دادم به هر جا كه خواهي برو و هر چه مي خواهي بكن".
زن، روز ديگر خود را بياراست و از خانه برون شد، و تا به شب مي گشت، و هيچ كس التفات به وي نكرد ــ مگر يك مرد گوشه چادر او بكشيد و برفت.
چون شب در آمد، زن به خانه باز آمد. مرد گفت:" همه روز گرديدي و هيچ كس به تو التفات نكرد ــ مگر يك كس، و او نيز رها كرد.
زن گفت:" تو از كجا ديدي؟". مرد گفت:" من در خانه بودم، امّا من در عمر خود در هيچ زن نامحرم به چشم خيانت ننگريسته ام، مگر وقتي ــ در جواني ــ گوشه چادر زني را گرفته بودم، و در حال پشيمان شده رها كردم. دانستم اگر كسي قصد حرم من كند، بيش از اين نباشد".
زن در پاي شوهر افتاد و گفت:" مرا معلوم شد كه عفاف من از عفاف تو است ".
جوامع الحكايات - محمد عوفي
:: موضوعات مرتبط:
عفاف و حجاب ,
داستان عفاف و حجاب ,
,
:: برچسبها:
حجاب ,
عفاف و حجاب ,
حجاب فاطمی ,
حجاب صحیح ,
حجاب اسلامی ,
سوالاتی درباره حجاب ,
داستان های حجاب ,
داستان های کوتاه عفاف و حجاب ,
داستانهای عفاف و حجاب ,
داستان های زیبا در مورد عفاف و حجاب ,
عفت ,
مرواریدی در صدف ,
:: بازدید از این مطلب : 2447
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 فروردين 1393 |
نظرات ()
|
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 166 صفحه بعد
|
|
|